معنی بزرگ به انگلیسی | large - big
کلمه بزرگ به انگلیسی به صورت "large" یا "big" ترجمه می شود؛ از این رو این واژه به عنوان یک صفت به معنی بزرگ، بزرگترین یا حتی معنای دیگری مورد استفاده قرار می گیرد. "بزرگ" به عنوان یک صفت در این جملات به معنای اندازه بزرگ، مقیاس بزرگ، تعداد زیاد و یا اهمیت بزرگ مورد استفاده قرار گرفته است. این واژه در آموزش زبان انگلیسی موارد مختلفی می تواند به کار رود و معانی مختلفی از آن تا آنجا که متن مورد نظر می خواهد، تغییر کند. با آموزشگاه زبان ملل همراه باشید.
- The large elephant at the zoo captured the attention of all the visitors with its majestic size.
(فیل بزرگ در باغ وحش توجه تمام بازدیدکنندگان را با اندازه شگفت آورش جلب کرد.) - My grandparents have a large, beautiful garden with a wide variety of flowers and trees.
(پدر و مادر بزرگوار من یک باغ بزرگ و زیبا با انواع مختلفی از گل ها و درخت ها دارند.) - The company is planning to launch a large-scale marketing campaign to promote their new product.
(شرکت قصد دارد یک حمله بازاری بزرگ را برای تبلیغ محصول جدیدش اجرا کند.)
- We went on a hike and discovered a large, hidden waterfall deep within the forest.
(ما به یک کوهنوردی رفتیم و یک آبشار بزرگ و مخفی را در عمق جنگل کشف کردیم.) - The large pizza we ordered was more than enough to feed the entire group.
(پیتزای بزرگی که سفارش دادیم بیشتر از کافی بود تا تمام گروه را پر کند.)
مطالعه بیشتر: بهترین آموزشگاه زبان انگلیسی در تهران
بزرگ به انگلیسی چی میشه؟
کلمه "بزرگ" به انگلیسی می تواند به معانی مختلفی ترجمه شود و بستگی به سیاق جمله و نوع کلمه استفاده شده دارد. مطالعه بیشتر:
1. بزرگ (صفت) - Big / Large: این کلمه به عنوان صفت برای توصیف اشیاء یا انسان ها به معنای "بزرگ" یا "عظیم" استفاده می شود. مثلاً:
"The elephant is a big animal." (فیل حیوان بزرگی است.)
2. بزرگ (صفت) - Great: در برخی موارد، "بزرگ" به معنای عظمت یا شهرت نیز به کار می رود. مثلاً:
"Alexander the Great was a famous conqueror." (الکساندر بزرگ تاج پوشی مشهوری بود.)
مطالعه بیشتر: فلش به انگلیسی
3. بزرگ (صفت) - Elder: این معنی از "بزرگ" به عنوان معادل انگلیسی برای "پیرتر" یا "بزرگتر" به کار می رود. مثلاً:
"My older brother is 5 years older than me." (برادر بزرگتر من 5 سال از من پیرتر است.)
4. بزرگ (اسم) - Adult: در بعضی از لغات، "بزرگ" به معنای شخصی که به سن بزرگی رسیده و از دوران کودکی گذشته است، به عنوان اسم به کار می رود. مثلاً:
"In most countries, you are considered an adult at the age of 18. (در اکثر کشورها، در سن 18 سالگی به عنوان یک بزرگ تلقی می شوید.)
5. بزرگ (قید) - Highly: این کلمه به عنوان یک قید برای تعیین میزان یا درجه چیزی به کار می رود. مثلاً:
"She is highly intelligent (او بسیار باهوش است.)
6. بزرگ (فعل) - To Grow: همین طور به عنوان یک فعل، "بزرگ" به معنای رشد یا بالغ شدن استفاده می شود. مثلاً:
"Children grow into adults." (کودکان به بزرگسالی تبدیل می شوند.)
مطالعه بیشتر: اسامی سیاره ها به انگلیسی
کلمات مترادف big در انگلیسی
Huge hyooj | بسیار بزرگ |
Enormous ih-nawr-muhs | عظیم |
Massive mas-iv | ضخیم و بزرگ |
Gigantic jahy-gan-tik | عظیم و بزرگ |
Colossal kuh-los-uhl | بزرگ و عظیم |
Immense ih-mens | بزرگ و وسیع |
Substantial suhb-stan-shuhl | معتبر و قابل توجه |
Jumbo juhm-boh | بسیار بزرگ و ضخیم |
Tremendous tri-men-duhs | شگفت آور و بزرگ |
Vast vast | بسیار بزرگ و وسیع |
Expansive ik-span-siv | بزرگ و گسترده |
Oversized oh-ver-sahyzd | بزرگتر از اندازه معمول |
Whopping wop-ing | بزرگ و قابل توجه |
Sizeable sahyz-uh-buhl | بزرگ و قابل توجه |
Monumental mon-yuh-men-tl | عظیم و تاریخی |
Mammoth mam-uhth | ماموت (بزرگ و وحشی به شکل ماموت) |
Grand grand | بزرگ و باشکوه |
Bulky buhl-kee | حجیم و بزرگ |
Mighty mahy-tee | قدرتمند و بزرگ |
Spacious spey-shuhs | فضای وسیع و بزرگ |